♥ مژده طرح جدید شارژ چند برابر ایرانسل ♥

شعر های عاشقانه
 
درباره وبلاگ

 

آخرين نوشته ها

 

نويسندگان

 

پيوند ها

 

آرشيو مطالب

 

پيوندهاي روزانه

 

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 10
بازدید کل : 1288
تعداد مطالب : 29
تعداد نظرات : 37
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


" alt="سنجش میزان عشق" title="برای اجرای بازی کلیک کنید">
پورتال آلامتو
بازی جذاب فرودگاه جنون
بازی آنلاین


 
welcome

تصاویر زیبا سازی وبلاگ www.zirebaran.org

بــــــــــــــــا عــــــــــرض ســـــــــــــلام و

خســــــــــــته نبـــــاشــــــــــید به شــــــما بـــازدید کــــنـــنده عــــــزیــز و گـــــرامی

 

زندگيم ♥ F ♥

جمعه 28 بهمن 1398برچسب:, توسط رامین اربابی



طرح شگفت انگیز ایرانسل

زندگيم ♥ F ♥

شنبه 25 خرداد 1392برچسب:, توسط رامین اربابی



داستان های عاشقانه غمگین
شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :
 
 
سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.
 

 دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش.
 
یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام ….
 
پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه. سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند…
 
 
تصاویر زیبا سازی وبلاگ www.zirebaran.org
 
 
روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو نوشته بود: من کور هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد.
عصر آنروز روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدمهای او، خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید، که بر روی آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد.
مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است، ولی روی تابلوی او نوشته شده بود: امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم.
 
 
تصاویر زیبا سازی وبلاگ www.zirebaran.org
 
 
پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد.پیاده رو در دست تعمیر بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد.مرد به زمین افتاد.مردم دورش جمع شدند واو را به بیمارستان رساندند. پس از پانسمان زخم ها، پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوان بشود.پیرمرد در فکر فرو رفت.سپس بلند شد ولنگ لنگان به سمت در رفت و در همان حال گفت:"که عجله دارد ونیازی به عکسبرداری نیست" پرستاران سعی در قانع کردن او داشتند ولی موفق نشدند.برای همین از او دلیل عجله اش را پرسیدند. پیر مرد گفت:" زنم در خانه سالمندان است.من هر صبح به آنجا میروم وصبحانه را با او میخورم.نمیخواهم دیر شود!" پرستاری به او گفت:" شما نگران نباشید ما به او خبر میدهیم. که امروز دیرتر میرسید." پیرمرد جواب داد:"متاسفم.او بیماری فراموشی دارد ومتوجه چیزی نخواهد شد وحتی مرا هم نمیشناسد." پرستارها با تعجب پرسیدند: پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید در حالی که شما را نمیشناسد؟"پیر مرد با صدای غمگین وآرام گفت:" اما من که او را مي شناسم
 
زندگيم ♥ F ♥

ادامه مطلب

جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, توسط رامین اربابی



شعر های عاشقانه

کاش همانطور که از شکستن تکه شیشه ای برمیگردی و نگاهش می کنی وقتی دل مرا شکستی
....یکبار بر می گشتی فقط نیم نگاهی می کردی

 

                    تصاویر زیبا سازی وبلاگ www.zirebaran.org

 

 

(( دوستت دارم ))

 

( د ) : داشتن تو ، حتی برای لحظه ای ، به تمام عمر بی کسی ام می ارزد . همچون دیوانه ای که لحظه ای داشتن را در تمام رویاهایش باور می کند .

 

( و ) : وابسته ی تپش های قلب عاشقت هستم که به روح ساکن من حیات می بخشد .

 

( س ) : سرسپرده ی برق نگاه توام ، لحظه ای که مرا در آغوش گرمت میهمان کنی .

 

( ت ) : تک ستاره ی شبهای بی فانوسم شدی روزی که از خدا تکه ای نور طلب کردم . 

 

( ت ) : تپش های قلبم در گرو عشق توست که در رگهای زندگیم جاریست .

 

( د ) : دوری از تو را باور ندارم ، حتی در رویا ، که من ذره ای از وجود عاشقت گشته ام .

 

( ا ) : آرام دل بیقرار و عاشقم در چشمان روشن تو موج می زند ، وقتی به دریای نا آرام اشکهایم می نگری .

 

( ر ) : راز مرگ دلتنگی هایم ، روزیست که دستان گرم تو پناه دستان سرد و بی نصیبم باشد .

 

( م ) : مهتاب می سوزد ، تا ابد ، در آتش عشقت . که درد را به جان خریده است در بازار عاشقی .

 

 

تصاویر زیبا سازی وبلاگ www.zirebaran.org

 

 

آنگاه كه تو در كنارم نيستي ...

شب يا روز

كدام يك بهتر است؟

چه بگويم

اما ميدانم كه :

هر دو بي ارزشند

آنگاه كه تو در كنارم نيستي .

 

تصاویر زیبا سازی وبلاگ www.zirebaran.org

 

 

سالها رفت و هنوز

یک نفر نیست بپرسد از من

 که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟

صبح تا نیمه ی شب منتظری

همه جا می نگری

گاه با ماه سخن می گویی

گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی

راستی گمشده ات کیست؟

کجاست؟

صدفی در دریا است؟

نوری از روزنه فرداهاست

یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟

 

 

تصاویر زیبا سازی وبلاگ www.zirebaran.org

 



روزگار ما وفا با ما نداشت
طاقت خوشبختی دل ما را نداشت
پیش پای ما سنگی گذاشت
بی خبر از مرگ ما پروا نداشت
آخر این غصه هجران بودو بس
حسرت رنج و فراوان بودو پس......

 

تصاویر زیبا سازی وبلاگ www.zirebaran.org

 

از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست
گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست
باید که سفر کرد به محبوب رسیدن
اما نتوان کرد دگر قافله ای نیست

 

تصاویر زیبا سازی وبلاگ www.zirebaran.org

 

دوری از این دیده ، اما باز یادت میکنم    حرمت این آشنایی فرش راهت میکنم
در فراقت ، غم حصار خنده هایم را شکست   باز هم از انتهای دل صدایت میکنم

 

تصاویر زیبا سازی وبلاگ www.zirebaran.org

 

من که گفتم این بهار افسردنی است   من که گفتم این پرستو مردنی است

من که گفتم ای دل بی بند و بار      عشق یعنی رنج ، یعنی انتظار

آه عجب کاری به دستم داد دل     هم شکست و هم شکستم داد دل

 

تصاویر زیبا سازی وبلاگ www.zirebaran.org

 

مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبار آلود و دور
یا خزانی خالی از فریاد و شور
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
روزی از این تلخ و شیرین روزها
روز پوچی همچو روزان دگر
سایه ای ز امروزها،دیروزها
دیدگانم همچو دالانهای تار
گونه هایم همچو مرمر های سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد درد
می خزند آرام روی دفترم
دستهایم فارغ از افسون شعر
یاد می آرم که در دستان من
روزگاری شعله میزد خون شعر
خاک می خواند مرا هر دم به خویش
می رسند از ره که در خاکم نهند
آه شاید عاشقانم نیمه شب
گل به روی گور غمناکم نهند
بعد من ناگه به یک سو می روند
پرده های تیره دنیای من
چشمهای ناشناسی می خزند
روی کاغذها و دفترهای من
در اتاق کوچکم پا می نهد
بعد من با یاد من بیگانه ای
در بر آینه می ماند به جای
تار مویی نقش دستی شانه ای
می رهم از خویش و میمانم ز خویش
هرچه بر جا مانده ویران می شود
روح من چون بادبان قایقی
در افقها دور و پنهان می شود
می شتابد از پی هم بی شکیب
روز ها و هفته ها و ماه ها
چشم تو در انتظار نامه ای
خیره می ماند به چشم راه ها
لیک دیگر پیکر سرد مرا
می فشارد خاک دامنگیر خاک
بی تو دور از ضربه های قلب تو
قلب من می پوسد آنجا زیر خاک
بعد ها نام مرا باران و باد
نرم میشویند از رخسار سنگ
گور من گمنام می ماند به راه
فارغ از افسانه های نام و ننگ

 

تصاویر زیبا سازی وبلاگ www.zirebaran.org

زندگيم ♥ F ♥

شنبه 12 فروردين 1391برچسب:, توسط رامین اربابی



گالری عکی عاشقانه

(9).gif

 

 

                    تصاویر زیبا سازی وبلاگ www.zirebaran.org

 

 

 

   

                    تصاویر زیبا سازی وبلاگ www.zirebaran.org

 

 

 

 

                    تصاویر زیبا سازی وبلاگ www.zirebaran.org

 

 

 

                    تصاویر زیبا سازی وبلاگ www.zirebaran.org

 

                   تصاویر زیبا سازی وبلاگ www.zirebaran.org

 

زندگيم ♥ F ♥

چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, توسط رامین اربابی



قلب

 

 

(¯`v´¯)
`*.¸.*´
¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•
  ****            ****  
***____*** ***__ ***
***________****_______***
***__________**_________***
***_____________________***
***_____________________***
***________________***
***_________________***
***_______________***
***___________***
***_______***
***___***
  *****    
***  

•.♥"دستم" را بگير
و مرا ببر به دور "دست" هايی که
در "دست رس " هيچ "دستی" نباشم♥.•

زندگيم ♥ F ♥

شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, توسط رامین اربابی



بوسه

 

 

تــــــــــــــــــــو مــــــــــــــــــــــــنو بوســــــــــــــــــــیدی
و ردپـــــــــــــــــــــای عـــــــــشق را
روی گونـــــــــــــه ام گذاشتی
تا شــــــــــــــــــاید سال ها
به یاد عشــــــــــــــــــــــــق تو 
     نفــــــــــــــــــس بكشم
تو رفـــــــــــــتی و من
ردپای عشـــــــــــقت را
تنها با اشك ها یم پاك كردم
واین كــــــــــــــــــــــــــــــــــــار
         ســـــــــــــــــــــــــــــــــال ها طول كشید

زندگيم ♥ F ♥

شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, توسط رامین اربابی



15 جمله آموزنده
حاصل عمر گابریل گارسیا مارکز (نویسنده معروف کتاب 100 سال تنهایی) در 15 جمله!
•••••••••••
در 15 سالگی آموختم كه مادران از همه بهتر می‌دانند، و گاهی اوقات پدران هم.
در 20 سالگی یاد گرفتم كه كار خلاف فایده‌ای ندارد، حتی اگر با مهارت انجام شود.
در 25 سالگی دانستم كه یك نوزاد، مادر را از داشتن یك روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یك شب هشت ساعته، محروم می‌كند.
... ... در 30 سالگی پی بردم كه قدرت، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن.
در 35 سالگی متوجه شدم كه آینده چیزی نیست كه انسان به ارث ببرد؛ بلكه چیزی است كه خود می‌سازد.
در 40 سالگی آموختم كه رمز خوشبخت زیستن، در آن نیست كه كاری را كه دوست داریم انجام دهیم؛ بلكه در این است كه كاری را كه انجام می‌دهیم دوست داشته باشیم.
در 45 سالگی یاد گرفتم كه 10 درصد از زندگی چیزهایی است كه برای انسان اتفاق می‌افتد و 90 درصد آن است كه چگونه نسبت به آن واكنش نشان می‌دهند.
در 50 سالگی پی بردم كه كتاب بهترین دوست انسان و پیروی كوركورانه بد ترین دشمن وی است.
در 55 سالگی پی بردم كه تصمیمات كوچك را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب.
در 60 سالگی متوجه شدم كه بدون عشق می‌توان ایثار كرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید.
در 65 سالگی آموختم كه انسان برای لذت بردن از عمری دراز، باید بعد از خوردن آنچه لازم است، آنچه را نیز كه میل دارد بخورد.
در 70 سالگی یاد گرفتم كه زندگی مساله در اختیار داشتن كارت‌های خوب نیست؛ بلكه خوب بازی كردن با كارت‌های بد است.
در 75 سالگی دانستم كه انسان تا وقتی فكر می‌كند نارس است، به رشد وكمال خود ادامه می‌دهد و به محض آنكه گمان كرد رسیده شده است، دچار آفت می‌شود.
در 80 سالگی پی بردم كه دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است.
در 85 سالگی دریافتم كه همانا زندگی زیباست
زندگيم ♥ F ♥

جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, توسط رامین اربابی



دفتر عشق

دفتر عشـــق كه بسته شـد
ديـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــدم
خونـم حـلال ولـي بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
به پايه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونيكه عاشـق شده بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوري تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
براي فاتحه بهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا بايد فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتي ميگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازي عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نميكنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاكيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاريكــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــيم
دوسـت ندارم چشماي مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب ميشه تصميم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن تير خــــــــــــــــــلاص رو
ازاون كه عاشقــــت بود
بشنواين التماسرو
ــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــ
ـــــــــــ
ـــــــ
ــ 


 

 

زندگيم ♥ F ♥

جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, توسط رامین اربابی



اتل متل

 

اتل متل توتوله  این پسره سوسوله


موهاش همیشه سیخه Afro Hair   نگاش همیشه میخه


چت میکنه همیشه      بی مخ زدن؟ نمیشه


پول از خودش نداره    باباش رو قال میذاره


دی اند جیشو میپوشه   میشینه بعد یه گوشه


زنگ میزنه به دافش  Cell Phone  میبنده هی به نافش


که من دوست میدارم    تاج سرم میذارم

صورت رو کردی میک آپ http://www.millan.net/minimations/smileys/gargleblasterf.gif     بیا بریم کافی شاپ


تو کافی شاپ،می خنده     همش خالی میبنده


بهم میگن خدایی!      چقدر بابا بلائی!


همه رو من حریفم      میذارم توی کیفم


هزارتا داف فدامن  Group Hug    منتظر یه نامن


ولی تویی نگارم Red Hair   برات برنامه دارم


اگه مشکل نداری   میام به خواستگاری

زندگيم ♥ F ♥

پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, توسط رامین اربابی



عشق یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

عشق یعنی خون دل یعنی جفا عشق یعنی درد و دل یعنی صفا عشق یعنی یک شهاب و یک سراب عشق یعنی یک سلام و یک جواب عشق یعنی یک نگاه و یک نیاز عشق یعنی عالمی راز و نیاز
زندگيم ♥ F ♥

چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, توسط رامین اربابی



یادم باشد چکار کنم

 

یادم باشد به کسی حرفی نزنم که ناراحت شود

نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد

راهی نروم که بیراهه باشد

خطی ننویسم که آزار دهد کسی را

یادم باشد روزو روزگار خوش است

همه چیز رو به راه است و خوب.

تنها..تنها..دل ما دل نیست

 

 

زندگيم ♥ F ♥

چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, توسط رامین اربابی



رویا

رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی
و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند
و...و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی
به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد
وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید
بانوی دریای من...
کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت
کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت

زندگيم ♥ F ♥

چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, توسط رامین اربابی



سلام ,,,, تسلیت

خبر رسید
خبر رسید
صفای وقت تو باد ای قلندر تجرید
سلام ‚ ای تو گذرگاه خون صاعقه ها
سلام و تسليت روشانیی مشرق
سلام و تسليت ابرها و دریا ها
سلام و تسليت هر چه ساکن و جاری
سلام و تسليت
اما نه
تهنیت آری
تو پاکبازترین عاشقی
درین آفاق
چه جای آن که
درین راه
تسليت شنوی
قماربازی عاشق
که باخت هر چه که داشت
و جز هوای قماری دگر
نماندش هیچ
بزرگوارا
اینکگ بهار جان و جماد
شقایقان پریشیده در سموم تو را
هزار باغ
و هزاران هزار بیشه کند
چه بیشه های برومند سر ...
 

زندگيم ♥ F ♥

سه شنبه 25 بهمن 1390برچسب:, توسط رامین اربابی



تسلیت

تسليت قلب صبورم تسليت
غم بیامد در سرورم تسليت
چشم دل سویی ندارد در نگاه
چشم کورم ای نهورم! تسليت
درد دل را در خفا گم کرده ام
گمشده درمان! نشورم تسليت
جسم ....
پیر
و
روح ....
خالی می کنم
ای وجودم! ای غرورم! تسليت
تسليت ای بعد من خواهان من
مرده را من در مرورم تسليت ...

زندگيم ♥ F ♥

سه شنبه 25 بهمن 1390برچسب:, توسط رامین اربابی



تست شخصیت

 

اگر مایلید اطلاعات بیشتری در مورد شخصیت خودتان و خصوصیاتی که باعث می‌شوند دیگران، شما را بیشتر دوست داشته باشند، پیدا کنید، به تست زیر با کمال صداقت پاسخ دهید.

 

 

 

۱- فرض کنید شما مشخصه‌ی صورت کسی می‌باشید، کدام قسمت از صورت او هستید؟
الف - چین وچروک  ب - لکه  ج - خال زیبایی  د - کک‌ومک  ت - لبخند
۲- دوست دارید چه نوع پرنده‌ای باشید؟
الف - شباهنگ  ب - جغد  ج - عقاب  د - فلامینگو   ت - پنگوئن
۳- کدام‌یک از آلات موسیقی را دوست دارید؟
الف - پیانو ب - ویلون   ج - سازدهنی  د - گیتار  ت - دف
۴- کدام‌یک از برنامه‌های تلویزیونی برای شما جالب‌تراست؟
الف – اخبار و برنامه‌های مستند  ب - فیلم‌های درام و زندگی‌نامه  ج - هیجانی و پلیسی  د – عشقی و ماجرایی  ت – کمدی و کارتون
۵- کدام‌یک از بازی‌های شهربازی را بیشتر دوست دارید؟
الف - هیچ‌کدام ب - قطار یا قایق  ج - نمایش و اجرای کمدی  د – چرخ‌وفلک و وسایلی که سریع می‌چرخند  ت - ترن‌های هوایی سریع‌السیر
۶- آیا شما به اشتباهات خوتان می‌خندید؟
الف - هرگز  ب - به‌ندرت  ج - برخی مواقع  د - به‌طور معمول  ت – همیشه
۷- اگر دوست شما سربه‌سرتان گذاشت، چه عکس‌العملی نشان می‌دهید؟
الف - عصبانی می‌شوید   ب - ناراحت می‌شوید  ج – برای‌تان جالب است   د – تلافی می‌کنید  ت - چندین برابر تلافی می‌کنید
۸- اولین چیزی که صبح موقع بیدارشدن به فکرتان خطور می‌کند، چیست؟
الف – کار و یا تحصیل ب – مشکلات زندگی  ج - صبحانه  د - روزی که در پیش دارید  ت – کاری که تا شب انجام خواهید داد
۹- در زندگی‌تان چه شعاری دارید؟
الف - وقت طلاست ب - سحرخیز باش تا کامروا باشی ج – آن‌چه برای خود می‌پسندی، برای دیگران هم بپسند د – زندگی‌کن و به دیگران هم اجازه‌ی زندگی‌کردن بده ت - بی‌خیال باش ” هرچه بادا باد “
۱۰- آیا به همه‌ی حیوانات علاقه‌مندید؟
الف - هرگز ب – تعداد کمی از حیوانات   ج - برخی از حیوانات  د - بیشتر حیوانات  ت - تمام حیوانات
۱۱- شما لبخند می‌زنید؟
الف - هرگز   ب - به‌ندرت   ج - گاهی‌وقت‌ها   د - اغلب  ت – آن‌قدر زیاد که برخی فکر می‌کنند دیوانه هستم
۱۲- نظر دیگران راجع‌به شما اغلب کدام مورد است؟
الف - بی‌رحم  ب - سرد و بی‌احساس ج – زیبا  د - دوست‌داشتنی   ت -  خوش‌گذران
۱۳- شما احساس عشق و قدردانی خود را نشان می‌دهید؟
الف - هرگز ب - به‌ندرت ج - گاهی د - اغلب  ت - حداکثر تا جایی که امکان دارد
۱۴- شما اعتقاد دارید که برای شاداب‌بودن، باید ساعت‌هایی از روز را فقط صرف خودتان کنید؟
الف - هرگز  ب - به احتمال زیاد نه  ج - گاهی  د - بله  ت - البته، تا جایی که امکان دارد
۱۵- آیا زندگی شما با برنامه‌ریزی پیش می‌رود؟

الف - حتی در تعطیلات هم برنامه‌ریزی می‌کنم  ب - همیشه برنامه‌ریزی می‌کنم  ج - بستگی به روز هفته دارد  د - در‌صورت امکان اجازه می‌دهم که خودش پیش‌آید  ت – همیشه بدون برنامه‌ریزی روزها را طی‌می‌کنم

زندگيم ♥ F ♥

ادامه مطلب

پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, توسط رامین اربابی



دوستی جدید و قدیم

 

one who neglects old friends for the sake of new ones,often loses both.
كسی كه به خاطر دوست های جدید دوست های قدیمی را فراموش می كند
اغلب هر دو را از دست می دهد
زندگيم ♥ F ♥

پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, توسط رامین اربابی



عاشق باش تا زمانی که ....

 

 “Laugh as much asyou breathe and loveas longas you live.”
بخند تا لحظه ای كه نفس می كشی و عاشق باش تا زمانی كه زندگی می كنی
زندگيم ♥ F ♥

پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, توسط رامین اربابی



چقدر دوسم داری

 

When U Were 15 Yrs Old, I Said ILove U...
U Blushed.. U Look DownAnd Smile
وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ...صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی...
When U Were 20 Yrs Old, I Said ILove U...
U Put Ur Head On MyShoulder And Hold My Hand...
AfraidThat I Might Dissapear...
وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی
When U Were 25 Yrs Old, I Said ILove U...
U Prepare Breakfast And Serve ItIn Front Of Me
And Kiss My Forhead
N Said :"U Better Be Quick, Is''''s Gonna Be Late.."
وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ..
صبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی  ..پیشونیم رو بوسیدی و
گفتی بهتره عجله کنی ..داره دیرت می شه
When U Were 30 Yrs Old, I Said ILove U...
U Said: "If U Really LoveMe, Please Come Back Early After Work.."
وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم ..بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری
.بعد از کارت زود بیا خونه
When U Were 40 Yrs Old, I Said ILove U...
U Were Cleaning The DiningTable And Said: "Ok Dear,
But It'sTime For
U ToHelp Our Child With His/Her Revision.."
وقتی  40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم
تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی .باشه عزیزم ولی الان وقت اینه که بری
تو درسها  به بچه مون کمک کنی
When U Were 50 Yrs Old, I Said ILove U..
U Were Knitting And U LaughAt Me
وقتی  که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم  تو همونجور که بافتنی می بافتی
بهم نکاه کردی و خندیدی
When U Were 60 Yrs Old, I Said ILove U...
U Smile At Me
وقتی  60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی...
When U Were 70 Yrs Old. I Said ILove U...
We Sitting On The RockingChair With Our Glasses On..
I'M Reading Your Love Letter ThatU Sent To Me 50 Yrs Ago..
With OurHand Crossing Together
وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم در حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم من نامه های عاشقانه ات رو که 50 سال پیش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود
When U Were 80 Yrs Old, U Said ULove Me!
I Didn't Say Anything ButCried...
وقتی  که 80 سالت شد ..این تو بودی که گفتی که من رو دوست داری..
نتونستم چیزی بگم ..فقط اشک در چشمام جمع شد
That Day Must Be The Happiest DayOf My Life!
Because U Said U LoveMe !!!
اون روز بهترین روز زندگی من بود ..چون تو هم گفتی که منو دوست داری
to tell someone how much youlove,
how much youcare.
Because when they'regone,
no matter how loud you shoutand cry,
they won't hear youanymore
به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری
و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی
چون زمانی که از دستش بدی
مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی
اون دیگر صدایت را نخواهد شنید
زندگيم ♥ F ♥

پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, توسط رامین اربابی



روانشناسی عکس

 

                   تصاویر زیبا سازی وبلاگ www.zirebaran.org

 

صورة غريبه فعلا

 به نقطه قرمز وسط تصویر تا 30 ثانیه نگاه کنید و سپس به دیوار سفیدی خیره شوید

 

 

          تصاویر زیبا سازی وبلاگ www.zirebaran.org

 

 

به این عکس نگاه کنید:توجه(هیچ رنگ سبزی درش بکار نرفته)

یه وسط خیره شوید سبز شدند دزسته حالا بیشتر با وسط خیره شوید کم کم از بین میروند

 

 

         تصاویر زیبا سازی وبلاگ www.zirebaran.org

 

 

 

 

تصاویر زیبا سازی وبلاگ www.zirebaran.org

 

 

زندگيم ♥ F ♥

پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, توسط رامین اربابی



پنجره عشق

سالها رفت و هنوز

یک نفر نیست بپرسد از من

 که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟

صبح تا نیمه ی شب منتظری

همه جا می نگری

گاه با ماه سخن می گویی

گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی

راستی گمشده ات کیست؟

کجاست؟

صدفی در دریا است؟

نوری از روزنه فرداهاست

یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟

زندگيم ♥ F ♥

سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, توسط رامین اربابی



آغاز شدن باتو
اي زلال نا محدود
 
اي پاك ترين زيبايي
 
من پر از فريادم

پرم از وسوسه ات

پرم از حس قشنگي كه تو را مي خواند

پرم از طعم بهار

من به آغاز خدا نزديكم

و دلم مي خواهد با تو آغاز شوم...

زندگيم ♥ F ♥

یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:, توسط رامین اربابی



پرسشو پاسخ
پرسید: بخاطر کی زنده هستی؟
با اینکه دلم میخواست با تمام وجود داد بزنم بخاطر تو
بهش گفتم:بخاطر هیچکس
پرسید:بخاطر چه زنده هستی؟
با اینکه دلم فریاد میزد بخاطر تو
با یک بغض غمگین بهش گفتم:بخاطر هیچ چیز
ازش پرسیدم:تو بخاطر چه زنده هستی؟
در حالیکه اشک در چشمانش جمع شده بود
گفت:بخاطر کسی که بخاطر هیچ زنده است.
زندگيم ♥ F ♥

یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:, توسط رامین اربابی



بیت های عاشقانه

به شقايق سوگند که تو برخواهي گشت

 من به اين معجزه ايمان دارم ...

 " منتظر بايد بود تا زمستان برود، غنچه ها گل بکنند ... "

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ 

مي سوزونه گاهي قلب و زهر تلخ بعضي حرفا

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

نگاهي كردومن را دربه در كرد

 يقيين كرد عاشقم بعدش سفر كرد

 شكستي خورد آمد تا بماند

 ولي من رفته بودم او ضرر كرد

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

 اومدي بشکني بشکن از من ساده چي مونده

 قبل تو هر کي بوده تمام تار و پود سوزونده

هميني که باقي مونده واسه دلخوشي تو بشکن

تيکه تيکه هاي مو بردن آخرين عشقم تو بکن

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

نفرين به عشق و عاشقي

نفرين به بخت و سرنوشت

به اون نگاه كه عشقتو، تو سرنوشتِ من نوشت!

نفرين به من... نفرين به تو... نفرين به عشقِ من و تو!

به ساده بودنه منو... به اون دلِ سياهِ تو!

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

 از وقتي رفتي هيچ کسي هم درد و هم رازم نشد

 هيچ کسي حتي يک دفعه هم غصهء سازم نشد

رفتي ولي بدون هنوز عاشقتم تا پاي جون

دل بهاريم عاشقه چه تو بهار چه تو خزون

 

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

مطمئن باش و برو ضربه ات کاري بود

 دل من سخت شکست و چه زشت به من و سادگيم خنديدي

به من و عشق پاکي که پر از ياد تو بود

و به يک قلب يتيم

 که خيالم مي گفت تا ابد مال تو بود

تو برو برو تا راحت تر تکه هاي دل خود را سر هم بند زنم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥  

 تو که قدر وفا مو ندونستي

 ميشد يه رنگ بموني نتونستي

گمون نکن که تو دستات يه اسيرم

دگه قبلم و از تو پس ميگيرم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

زيادي خوبي كردم 

 رفتي نموندي با ما

 آخر خط رسيده

 دوسم نداري حالا

 ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

با رقيبم نشستي

گفتي همين كه هستي

 رفتي و بي تفاوت

 دل منو شكستي

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

يه روزي بر ميگردي

 وقتي كه خيلي ديره

 خيال ميكردي قلبم

 بدون تو ميميره

 ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

خيال ميكردي هيچوقت

 دست تو رونميشه

 بازي ديگه تمومه

 برو واسه هميشه

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

دلم گرفته از تو

از عاشقي حرف نزن

 آخر قصه ما

 نه تو ميموني نه من

 

 ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

وقتي نيستي هر چي غصه است تو صدامه

وقتي نيستي هر چي اشکه تو چشامه

از وقتي رفتي دارم هر ثانيه از رفتنت ميسوزم

 کاشکي بودي و ميديدي که چي آوردي به روزم

حالا عکست تنها يادگار از تو

خاطراتت تنها باقي مونده از تو

وقتي نيستي ياد تو هر نفس آتيش ميزنه به اين وجود

 کاش از اول نميدونستي من عاشق تو بودم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

آخ که ديگه يادش نيست 

 که مي گفت دلدارم باش

زندگيم ♥ F ♥

شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, توسط رامین اربابی



عشـــــق گــمشده

سالها رفت و هنوز

یک نفر نیست بپرسد از من

 که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟

صبح تا نیمه ی شب منتظری

همه جا می نگری

گاه با ماه سخن می گویی

گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی

راستی گمشده ات کیست؟

کجاست؟

صدفی در دریا است؟

نوری از روزنه فرداهاست

یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟

 

                    تصاویر زیبا سازی وبلاگ www.zirebaran.org

 

 

 

 

 

                    تصاویر زیبا سازی وبلاگ www.zirebaran.org

 

 

زندگيم ♥ F ♥

شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, توسط رامین اربابی



دردو دل دختر با مادرش

 

دختری با مادرش در رختخواب
                     
                      درددل می کرد با چشمی پر آب
 
گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست
                    
                      زندگی از بهر من مطلوب نیست
 
گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟
                      
                       روی دستت باد کردم مادرم!
 
سن من از بیست وشش افزون شد
 
                       دل میان سینه غرق خون شد
 
هیچ کس مجنون این لیلا نشد
 
                      شوهری از بهر من پیدا نشد
 
غم میان سینه شد انباشته
                    
                       بوی ترشی خانه را برداشته!

مادرش چون حرف دختش را شنفت
                     
                      خنده بر لب آمدش آهسته گفت:

دخترم بخت تو هم وا می شود
                  
                       غنچه ی عشقت شکوفا می شود

غصه ها را از وجودت دور کن
                   
                      این همه شوهر یکی را تور کن!

گفت دختر مادر محبوب من!
                     
                      ای رفیق مهربان و خوب من!

گفته ام با دوستانم بارها
                      
                      من بدم می آید از این کارها

در خیابان یا میان کوچه ها
                      
                      سر به زیر و با وقارم هر کجا

کی نگاهی می کنم بر یک پسر
                      
                      مغز یابو خورده ام یا مغز خر!؟

غیر از آن روزی که گشتم همسفر
                      
                      با سعیدویاسر وایضا صفر

با سه تاشان رفته بودم سینما
                      
                      بگذریم از مابقی ماجرا!

یک سری هم صحبت صادق شدم

                      او خرم کرد آخرش عاشق شدم

یک دو ماهی یار من بود و پرید

                      قلب من از عشق او خیری ندید

مصطفای حاج علی اصغر شله

                      یک زمانی عاشق من شد،بله

بعد جعفر یار من عباس بود

                      البته وسواسی وحساس بود

بعد ازآن وسواسی پر ادعا

                      شد رفیقم خان داداش المیرا

بعد او هم عاشق مانی شدم

                      بعد مانی عاشق هانی شدم

بعدهانی عاشق نادر شدم

                      بعد نادر عاشق ناصر شدم

مادرش آمد میان حرف او

                   گفت: ساکت شو دگر ای فتنه جو!

گرچه من هم در زمان دختری

                     روز و شب بودم به فکر شوهری
 
لیک جز آن که تو را باشد پدر

                      دل نمی دادم به هرکس اینقدر

خاک عالم بر سرت ،خیلی بدی

                      واقعا که پوز مادر را زدی.......
زندگيم ♥ F ♥

سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, توسط رامین اربابی



عشق

و اما چند جمله ی زیبا در مورد عشق :

عشق:

تنها مرضی است که بیمار از آن  لذت میبرد.

عشق:

زودتر از نسیمی که بر بوستان میوزد نمود پیدا میکند

عشق:

معمولآ نوعی عذاب دردناک است ولی دور ماندن از ان مرگ است

زندگيم ♥ F ♥

سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, توسط رامین اربابی



حقیقت انتظار جدای

زندگی زیباست نه به زیبایی حقیقت

         حقیقت تلخ است نه به تلخی انتظار

                   انتظار سخت است نه سختی جدایی

                  

زندگيم ♥ F ♥

سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, توسط رامین اربابی